مرگ تعادلی در زندگی ایجاد می کند تا زندگی نمیرد بدون مرگ جمعیت بیش تر و بیش تر می شود و زندگی سخت تر اکثر آدم ها از مرگ می ترسند ولی تا حالا فکر کرده اید بدون مرگ چه برسر زندگی و انسان ها می آید بدون مرگ زندگی اجباری است آدم گزینه ای ندارد پایانی ندارد و مجبور است زندگی کند بدون مرگ زندگی معنا ندارد جپچون هست و نمی رود همیشه هست اما بدون زندگی نیز مرگ معنا ندارد وقتی شروعی نیست پایان وجود ندارد اگر زندگی را تشبیه به شلوغی و سروصدا کنیم میتوانیم نماد آن را یک بازار شلوغ بدانیم جایی که جریان وجود دارد صدا ، حرکت ، جریان ، گرما و .. همه از نماد ها و چیز هایی هستند که با شنیدن زندگی به ذهن می آید ولی برای مرگ چه چیزی می توان متصور شد ؟ سکوت ، سرما ، ایستایی و یا فقط پوچی یا دادگاه و شاید هم که مرگ زندگی باشد همانطور که از شکم مادر زاییده شده ایم شاید از این دنیا نیز بیرون برویم به جهانی بزرگ تر مرگ و زندگی مثل دو دشمن اند که به هم نیاز دارند نیاز دارند باهم تعامل کنند




 مرگ سفید است یا سیاه زندگی کدام است yin yan