هر نوشته دنیایی تازه است

برای قضاوت اول بفهمید برای فهمیدن اول بخوانید

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

کتابها مثل آدمها هستند

کتاب ها مثل آدم ها هستند


“کتابها مثل آدمها هستند”

 

بعضی از کتاب ها ساده لباس می پوشند و بعضی لباس های عجیب و غریب و رنگارنگ دارند.

بعضی از کتاب ها برای ما قصه می گویند تا بخوابیم و بعضی قصه می گویند تا بیدار شویم.

بعضی از کتاب ها تنبل هستند.بعضی از کتاب ها زیاد می خوابند و همیشه خمیازه میکشند.

بعضی از کتاب ها شاگرد اول می شوند و جایزه می گیرند.بعضی مردود می شوند و بعضی تجدید.

بعضی از کتاب ها تقلب می کنند.بعضی از کتاب ها دزدی می کنند.

ادامه مطلب...
۳۱ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما قمصری

روز اعلام نتایج کنکور

این داستان از کتاب داستان های امیرعلی نوشته امیرعلی نبویان و نشر نقشو نگار برداشته شده است


 یک صبح گرم شهریور با صدای جیغ ممتو شادی مادرم از خواب پریدم :(( مبارکه! مهندسی برق ! امیرعلی! مادر مبارکه!))
 حقیر دیشب تا دیروقت مبهوت شعبده جناب ((ژاوی)) و دوستان محترم شان بودم و ناامید از قیاس افسون برانگیز حضرات با نمونه های وطنی و نیز به دنبال جواب قانع کننده برای جناب گزارشگر که ساعت دو و نیم شب با فریاد از فرد نامعلومی می پرسید : (( جه می کنه این داوید ویا؟!))
 همسن و سال های بنده خوب می دانند اگر خدازده بدبختی سر مراسم اعلام نتایج کنکور خواب بماند تا قیام قیامت متهم به بیخیالی و ولنگاری است و در معرض سرکوفت ابدی که والدین محترم در بی ربط ترین لحضه های زندگی به او خواهند زد.
 راستش با شنیدن آن جیغ و دادهای شادی، هاج و واج آن بودم که در همان رشته و دانشگاهی پذیرفته شده بودم که همشیره دو سال پیش قبول شده بود! برای اولین بار در زندگی، داشتم باور می کردم که استعداد و پشتکار به یک اندازه در موفقیت آدمی سهیم اند. تصورش هم غیر ممکن بود که دو سه سال بعد باید کسی را خانم مهندس صدا کنم که واقعا فرق چهارسو و دم باریک را نمی داند
ادامه مطلب...
۳۱ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما قمصری

خط ممتد

 دوباره به ذهنم حمله می کنند انگار آویزان اند و خودشان را به من چسباندند اما مهم نیست من که تقصیری نداشتم اول او شروع کرد دعوای صبح را می گویم 

ادامه مطلب...
۳۰ فروردين ۹۸ ، ۱۳:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما قمصری

تعامل مرگ و زندگی

مرگ تعادلی در زندگی ایجاد می کند تا زندگی نمیرد بدون مرگ جمعیت بیش تر و بیش تر می شود و زندگی سخت تر اکثر آدم ها از مرگ می ترسند ولی تا حالا فکر کرده اید بدون مرگ چه برسر زندگی و انسان ها می آید بدون مرگ زندگی اجباری است آدم گزینه ای ندارد پایانی ندارد و مجبور است زندگی کند بدون مرگ زندگی معنا ندارد جپچون هست و نمی رود همیشه هست اما بدون زندگی نیز مرگ معنا ندارد وقتی شروعی نیست پایان وجود ندارد اگر زندگی را تشبیه به شلوغی و سروصدا کنیم میتوانیم نماد آن را یک بازار شلوغ بدانیم جایی که جریان وجود دارد صدا ، حرکت ، جریان ، گرما و .. همه از نماد ها و چیز هایی هستند که با شنیدن زندگی به ذهن می آید ولی برای مرگ چه چیزی می توان متصور شد ؟ سکوت ، سرما ، ایستایی و یا فقط پوچی یا دادگاه و شاید هم که مرگ زندگی باشد همانطور که از شکم مادر زاییده شده ایم شاید از این دنیا نیز بیرون برویم به جهانی بزرگ تر مرگ و زندگی مثل دو دشمن اند که به هم نیاز دارند نیاز دارند باهم تعامل کنند




 مرگ سفید است یا سیاه زندگی کدام است yin yan

۳۰ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
نیما قمصری

دنیای رنگی

حالا که به رنگ ها رسیده ام می بینم که میان آن ها بوده ام وبوده ایم ولی هیچ وقت نمی بینیمشان مثل هوایی که اطرافمان است و فقط وقتی متوجه آن می شویم که تغییری کند یا راجع به آن حرفی بزنند هوا و رنگ ها شباهت های زیادی به هم دارند یکی را که گفتیم و دوم این که برای زندگی جفتشان لازم است بدون رنگ گویی هیجان را از آدم گرفته اند انسان از بی رنگی خفه می شود بازی رنگ ها هم عجیب است با هم مخلوط می شوند تا متولد شوند در هم ناپدید می شوند تا دیگری پدید آید و شاید به ظاهر نابود شوند ولی در آخر همه را می بینی و ویژگی های همه با هم می آید

۳۰ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۰۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰